سقوطِ یک امپراتوری!
تهیه کننده : عبدالقدیر میرزایی تهیه کننده : عبدالقدیر میرزایی

 

 

 

بیست سال قبل نظام اتحاد جماهیر شوروی که یکی از مهمترین ابرقدرت های جهان بود واژگون شد. این کشور که بزرگترین دولت جهان را می ساخت رهبری نظام سوسیالیستی را در جهان به عهده داشت و کشورهای متعددی را رهبری میکرد. از هم پاشی اتحاد شوروی تأثیرات زیادی بر منطقه و افغانستان داشت. از آن تاریخ به بعد تحولات مهمی در سطح منطقه و جهان رونما گردید. در ششم جدی سال 1358 نیروهای شوروی وقت داخل افغانستان گردیدند وافغانستان را تسخیر کردند. اشغال افغانستان، رویکرد جدیدی را در جهان، پیرامون افغانستان سبب گردید.

در برنامه ی کنونی به این مبحث مهم می پردازیم و تحلیل ها و پژوهشهای آقای ملک ستیز پژوهشگر شهیر کشور را با خود داریم.

اما در گام نخست نظری می افگنیم به اتحاد شوروی. این نظام چگونه شکل گرفت و چه عواملی سبب گردید تا این نظام به ابر قدرت جهانی مبدل گردد.

 

  ملک ستیز:

 در اکتوبر سال 1917 حزب بلشویک که بعدها اسم اش را به حزب کمونیست اتحاد شوروی عوض کرد در نتیجه ی انقلاب مردمی به حاکمیت تزار روسیه خاتمه داد و این حزب به رهبری ولادیمیر ایلیچ لینن زمام حاکمیت را بدست گرفت. امپراتوری روسیه تزار که بزرگترین امپراتوری زمان نام گرفته بود و از 1721 تا 1917 حاکمیت میکرد به دست بلشویک ها نابود شد.

لینن در سال 1922 درگذشت و زمام حاکمیت را جوزیف ستالین بدست گرفت. سال 1922 سال سرآغاز شکل گیری نظام اتحاد شوروی به حساب می آید. از سال 1922 نخستین دولتی که با شوروی پیوست دولت اوکرایین بود و تا سال 1940 (18 سال) که جریان جنگ دوم جهانی را در بر میگرفت کشورهای بالتیک لاتویا، لیتوانیا و ایستونیا به اتحاد شوری پیوستند. این سه دولت توسط قشون ستالین تسخیر گردید و سپس به شوروی پیوست. ستالین رهبر خشن و مطلقگرایی بود. دراین دوران کمیت وسیعی از رهبران دیگر اندیش که با اندیشه های بازتر می اندیشدند نابود گردیدند. نظام کوپراتیفی یا سلخوز دراین کشور رایج گردید و انقلاب صنعتی ستالین به راه افتاد.

ساختار نظام شوروی ساختار فدرالی با ویژه گی هایش بود. اتحاد شوروی دارای قانون اساسی واحدی بود و جمهوریت های شوروی جمهوریت های شوروی مستقل پنداشته میشدند. ازدید جغرافیایی شوروی  به دسته های ترکستان که آسیای میانه را بر میگرفت، قفقاز که آذربایجان، گرجستان، ابخاز و ارمنستان را احتوا می کرد، بالتیک که کشورهای بالتیک و ملدووا را شامل بودند و کشورهای بزرگی چون روسیه، اوکرایین و روسیه سفید را میساخت ( این هرسه عضویت سازمان ملل متحد را نداشتند و شوروی عضو شورای امنیت بود). ساختار اقتصادی این کشور براصل تقسیم کار راه اندازی گردیده بود. توازن اقتصادی توسط سیاست حزب کمونیست شوروی تعریف میگردید. (مهم ترین نمونه که در بیست سال قیمت مواد خوراکی تغییر نکرده بود)

- ابرقدر ت نظامی در سال 1947 سلاح هسته یی و راکت های دور برد خود را ساخت که یگانگی قدرت اتومی امریکا را محدود ساخت.

در سال 1653 ستالین درگذشت و خرسچوف زمام رهبری حزب را به عهده گرفت. وی سیاست خشن ستالین را با احتیاط محکوم میکرد و زمینه های محدودی را برای ایجاد لایه های دموکراسی فراهم کرد. اما ساختار طوری بود که باید این برنامه ها در حاشیه روند. خروسچوف نظام رزمی شوروی را خیلی سیستماتیک ساخت.

در سال 1964 لیوند ایلیچ برژنیف با مرگ خروسچوف به رهبری حزب رسید. سالهای زمامداری برژنف به ویژه تا سال 1975 سالهای شگوفایی اقتصادی شوروی به حساب می آید.

 

عبدالقدیر میرزایی :

حزب کمونیست اتحاد شوروی بزرگترین حزب کمونیستی در جهان نامیده میشد. این حزب ساختار خیلی پیچیده ی داشت. سیاست این حزب تاثیرات مهمی در ساختار نظام بصورت کل داشت. زیرا این حزب رهبری دولت را عهده مند بود  و دولت مکلف به اجرای تمام برنامه های حزب بود. در هر ارگان دولتی کمیته ی حزبی وجود داشت که حرف نخست را این کمیته میزد و ساختار های نظام مکلف به اجرای این برنامه ها بودند. نظری می افگنیم به پیشینه ی این حزب :

 

ملک ستیز :

حزب کمونیست اتحاد شوروی از جنبش بلشویک ها که انسجام سیاسی تحت رهبری لنین در دوران تزار بود خلق گردید.  نخستین کنگره ی حزب بلشویک در سال 1898 در شرایط اختفا در میسنک راه اندازی شد. این جنبش رهبری انقلاب بزرگ اکتوبر را به عهده گرفت و در اولین فرصت حزب کمونیست را به رهبری لینن در بترزبورگ پایگذاری نمود. حزب به زودی رشد کرد و در سال های 1922 تا 1940 این حزب به حزب سراسری اتحاد شوروی شهرت حاصل کرد. نخستین کنگره ی این حزب تعداد اعضای این حزب را به 200 هزار تن معرفی کردند. در سال 1929 این تعداد به یک ملیون بلند رفت و در سال 1980 تعداد اعضای این حزب را به 20 ملیون تن اعلان کرد که در واقع 10 در صد شهروندان بالغ شوروی را در بر میگرفت. حزب سازمان های اجتماعی را نیز رهبری میکرد که از جمله میتوان سازمان جوانان را بنام کمسمول یاد کرد که ملیون ها عضو در میان جوانان داشت.

عالیترین ارگان حزب را کنگره ی حزب را می ساخت که خط مشی سیاست داخلی و خارجی نظام شوروی را تعیین می نمود. این ارگان اعضای بیروی سیاسی و کمیته ی مرکزی که به ترتیب نهاد های بعدی رهبری کننده ی شوروی بودند انتخاب میکرد. این حزب 28 کنگره دایر کرد که لنین، ستالین، نیکیتی خرسچوف، برژنف و گرباچوف رهبری این گنگره ها را به عهده داشتند. آخرین گنگره ی حزب در سال 1990 دایر شد که بحران عمیق حزبی را با خود داشت و دلایل عمده ی انحلال حزب را با خود داشت.

 

عبدالقدیر میرزایی :

حزب کمونیست اتحاد شوروی بیشتر از هفتاد سال دولت شوراها را رهبری کرد. دراین کشور، ساختار نظام، ساختار یک حزبی بود و هیچ حزب دیگری نمیتوانست شکل گیرد و اندیشه های جدید به زودی ازبین میرفت. تعدد گرایی و دموکراسی جایی دراین ساختار نداشت و مطلق گرایی یکی از پدیده های مهم این حزب به حساب می آمد. هر دشواری و بحران در حزب انعکاس اجتماعی را ایجاد میکرد. دامنه ی هر تغییر حزبی به همه ی جمهوریت های اتحاد شوروی تاثیر می گذاشت. در نیمه ی نخست دهه ی هشتاد سده ی پیش بحران در حزب آغاز شد و سرآغاز تحولات زیادی در شوروی و جهان گردید.

 

ملک ستیز :

اندیشه ی پریسترویکا و گلاسنست گرباچف و نقش یاکوفلوف و پریمیکوف  در آن دو دستگی در حزب کمونیست اتحاد شوروی در سال 1982 پس از مرگ لیونیت ایلیچ برژنف آغاز گردید در دوران رهبری بریژنیف دو شخصیت مهم در تاریخ اتحاد شوروی بروز کردند که هردو از احترام زیادی در کانون رهبری شوروی بازی نمود.

 

1 . سوسلوف به عنوان رهبران ایدیالوژیک حزب. سوسلوف همزمان با بریژنف وفات کرد. پس از مرگ سوسلوف و برژنف، اندروپوف که از سال 1967 سمت رهبری سازمان کی جی بی را به عهده داشت جاگزین پریژنیف شد. وی مدت کوتاهی یعنی تا سال 1984 دراین سمت باقی ماند. وی انسان دانشمند و قاطعی بود. گفت میشود که مرگ وی نیز خیلی مرموز بوده است و تا هنوز حرف های زیادی در زمینه گفته شده است.

2. الیکسی کاسیگین که رهبری نظام اقتصادی شوروی را دراین نظام به عهده داشتند.

پس از مرگ مرموز اندروپوف چرنینکو به سمت رهبری نشست که یکسال طول کشید. وی خیلی ناتوان و بیمار بود و بیشتر امور را گرباچف، پانماریف و یکوفلوف به عهده داشتند. حتی دراین دوران نقش سیاست مدار کارکشته چون اندری گرومیکو به حاشیه رفته بود و چهره های جدیدی چون شوراد نادزه و علی یوف که نزدیکی زیادی با گرباچوف و گروه جوان پالیت بیرو داشتند، می گرفت.

در زمان حاکمیت شوروی تا مرگ برژنیف  Gross National Product (GNP) توسعه ی تولیدات ملی 7.7 فیصد در سال را تشکیل میداد. این روند تا سال 1980 ادامه داشت.

کنگره ی27 حزب کمونیست اتحاد شوروی  سر آغاز بحران عمیق در اتحاد شوروی و انحلال حزب کمونیست اتحاد شوروی را در بر می گرفت. مخالفین و موافقین اندیشه های پریسترویکا چهره ی اصلی خود را به نمایش گذاشتند.

حامیان پریسترویکا و مخالفین آن :

حامیان گروهی به رهبری گرباچوف و شرکت یاکوفلوف ( پس از مرگ سوسلوف رهبری ایدیالوژیک را در حزب به عهده گرفت و بنام بابای گلاسنوست نام گرفت)، پریمیکوف، ریشکوف و چیرنه میردین شواردنادزی

در بین حامیان نیز انشعاب بوجود آمد و یلسین در سال 1989 از عضویت در بیروی سیاسی استعفا کرد نخستین پیش زمینه های را برای از هم پاشی شوروی باز نمود.

گرباچوف نظام شوروی را نمی خواسست از دست دهد. وی شوروی بدون نقش حزب کمونیست می خواست. چیزیکه غرب نیز بدان موافقت کرده بود. اما بحران در رهبری نظام سبب شکست شوروی گردید.

مخالفین این روند را پیروان سوسلوف، یازف، پانماریوف و اعضای اورتادوکس بیروی سیاسی تشکیل میدادند

مرگ اندروپوف، آغاز یک تحول گسترده در اتحاد شوروی به حساب می آمد. گفته میشود که مرگ اندروپوف مرگ طبعی نبوده است.

سوسلوف و نقش آن در حفظ ایدیالوژی اتحاد شوروی :

نقش میدیا و تبلیغات غرب ....گفته میشود که سقوط شوروی کم از کم هفتصد ملیارد دالر هزینه داشته است که در رده های مختلف استفاده گردیده است.

رسانه های امریکا بریتانیا آلمان  اسرایل فرانسه و چین به 15 زبان شوروی تبلیغات را علیه شوروی پخش میکرد.

گرباچوف یکی از نادر ترین رهبران شوروی بود که ناتوانی زیادی در زمینه سیاست ملی داشت.

مخالفت یلسین با گرباچف در سال 1983 آغاز گردید. یلسن شخصیت پراگماتیست و پر شوروی در حزب کمونیست شوروی به حساب می آمد.

یلسین در سال 1987 از عضویت در بیروی سیاسی حزب کمونیست شوروی و منشی اول حزب کمونیست مسکو که یکی از سمت های مهمی در حزب کمونیست شوروی به حساب می آمد استعفا کرد و ضربه ی شدیدی به رهبری حزب کمونیست وارد کرد.

 

عبدالقدیر میرزایی :

در 6 جدی سال 1358 نیروهای اتحاد شوروی از شمال کشور داخل افغانستان گردیدند. آنها حفیظ الله امین را به قتل رسانیدند و ببرک کارمل را به رهبری دولت افغانستان گماشتند. در افغانستان مرحله ی جدیدی از تحولات آغاز گردید. دولت افغانستان به دولت تمام عیار در تاثیر سیاست های اتحاد شوروی قرار گرفت. هجوم شوروی در افغانستان تحول بسیار مهمی در سیاست مناسبات بین المللی به حساب می رفت. شوروی ها ادعا میکردند که آنها بر اساس منشور سازمان ملل متحد و بر بنیاد دعوت دولت افغانستان، به این کشور رفته اند تا از مداخلات پاکستان و ایران جلوگیری نمایند. در حالیکه غرب آنرا یک تخطی تمام عیار از اصول روابط بین الدول میخواند.

 

امریکا سیاست همگرایی غرب در مبارزه علیه ی نیروهای شوروی در افغانستان را با سایر دولت های غربی، خاور میانه و چین عهده مند شد. این سیاست به گونه ی تر تیب گردیده بود تا نیروهای غربی حمایت شانرا از نیروهای مخالف شوروی در افغانستان آغاز نمایند. بدین ترتیب حمایت گسترده ی غرب برای مجاهدین افغانستان آغاز شد. این حمایت که از مواظبت سیاسی آغاز گردید به حمایت فراوان اقتصادی، نظامی و فرهنگی گسترش یافت.

 

ملک ستیز :

پس از کودتای هفتم ثور و تغییر رژیم در افغانستان، مناسبات هر دو کشور گونه ی دپلوماتیک همکاری ها را وداع گفت و برنامه های استخباراتی و رزمی جانشین آن گردید. برژینسکی مشاور امنیت  ملی رییس جمهور کارتر، دکتورین کارتر پیرامون افغانستان را طرح ریزی کرد. این دکتورین بر بنیاد حمایت از مخالفین دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان که از حمایت گسترده ی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی برخوردار بود، شکل میگرفت و زمینه ی خوبی را برای انتقام گیری امریکا از جنگ ویتنام مساعد می گردانید. این حمایت که از مجاهدین افغان در نبرد بر ضد سربازان شوروی و دولت حامی آن صورت میگرفت، در نخستین سال دهه ی هشتم سده ی پیش آغاز گردید. حمایت ایالات متحده از مجاهدین در سال 1980 از 20 تا 30 ملیون دالر آغاز گردید، اما به زودی تا 630 ملیون دالر در سال رسید و به بزرگ ترین و طویل ترین عملیات استخباراتی و اوپراتیفی امریکایی ها در تاریخ این کشور نام گرفت.

     دکتورین کارتر- برژنسکی، دولت پاکستان را که در همسایگی افغانستان قرار داشت به عنوان مجری این حمایت ها برگُزید. بدین ترتیب، از سال 1981 تا 1987 دولت امریکا 3.2 ملیارد دالر را از مجرای پاکستان به مجاهدین افغانستان کمک نمود که بنام مرحله ی نخست حمایت های امریکا از مجاهدین افغانستان شهرت حاصل کرد. برای اجرای این کمک ها، دولت پاکستان مبلغ  یک ونیم ملیارد دالر امریکایی در جهت تقویت نظامی خویش بدست آورد که خرید 40 فروند جیت های بم افگن نوع « F-16 » را در پی داشت.

   به ادامه ی ،  دکتورین رونالد ریگن که بر سرنگونی دولت اتحاد شوروی هدف گیری شده بود، زمینه های خوبی را در افغانستان پیدا کرده بود. مرحله ی دوم حمایت های امریکا از مجاهدین افغانستان که سال های 1978 تا 1993 را در بر میگرفت، به 4.2 ملیارد رسید. دراین دوران 2.2 ملیارد دالر از اجرای این برنامه ها به دولت حامی مجاهدین، یعنی پاکستان سرازیر گردید.

 

عبدالقدیر میرزایی :

شوروی ها تلفات جانی و مالی زیادی را دراین جنگ متقبل گردیدند. از سوی دیگر بحران نظام در اتحاد شوروی بیشتر میگردید. حزب کمونیست به رکود مواجه بود و غرب توانست در ساختار اجتماعی شوروی ریشه بگستراند. بحران اقتصادی نیز دامنه های شوروی را در خود پیچیده بود. زوال یک امپراطوری نزدیک به نظر میرسید. کشورهای اروپای شرقی که بیشتر بنام دولت های سوسیالیستی شهرت داشتند از هم می پاشیدند و جمهوریت های شوروی نیز از هم می پاشید و جهان شاهد تحولات عجیبی بود.

 

ملک ستیز :

شوروی ها، در جنگ افغانستان، دچار صدمات شدید انسانی و اقتصادی شدند. دراین جنگ 620000 سرباز و افسر اردوی سرخ سهم گرفتند، که از آن جمله 80 تا 120 هزار نفر، حضور فزیکی، به شکل دورانی و دایمی داشتند.

تلفات شورویها، در این جنگ، قرار زیر بود:

تلفات انسانی:

  • 15000 کشته؛
  • 50000 هزار زخمی و معیوب روانی ناشی از جنگ.

تلفات تخنیکی:

  • 21 فروند طیارۀ نوع میگ؛
  • 333 چرخ بال (هلیکوپتر)؛
  • 147 عراده تانک و ماشین های محاربه یی؛
  • 1314 عراده وسایل انتقالاتی و لوژیستیکی IFV / APCs ؛
  • عراده وسایل مجهز توپخانه؛
  • 1138 عدد وسایل مجهز تخنیک ارتباطی و رادیویی؛
  • 510 وسیله ی ترمیم و احیا؛
  • 11360 عراده وسایل انتقالاتی و تأمیناتی.

افغانستان نیز، درین جنگ، تلفات سنگینی داشت. از آغاز تهاجم به افغانستان تا سقوط رژیم دکتور نجیب الله و شروع جنگهای داخلیِ سال 1992، تلفات جانب افغانستان، ازین قرار بوده است:

  • بیشتر از یک میلیون کشته؛
  • بیشتر از دومیلیون زخمی، که برخی معیوب و برخی به شکل فرسایشی جان باختند؛
  • بیشتر از 10 میلیون صدمه دیده، که از تکالیف روانی ناشی از جنگ رنج می برند؛
  • شش میلیون پناهنده و بیجاشدگان داخلی و بین المللی (در اخیر سال 1980، از هردو پناهنده در جهان، یکی افغان بود.)؛
  • 10 ـ 15 میلیون ماین ضد پرسونل در افغانستان جا به جا شده، که تا هنوز جان 25000 افغان بیگناه را گرفته است.

عبدالقدیر میرزایی :

در 15 فبروری سال 1989 آخرین سرباز شوروی افغانستان را ترک نمود. غرب این رویکرد را جشن گرفت و تصور میکرد که با خروج نیرهای شوروی، دولت جمهوری افغانستان بصورت آنی به شکست مواجه میگردد. اما چنین نشد و دولت دوکتور نجیب الله توانست تا اپریل سال 1992 در برابر نیروهای مجاهدین مقاومت نماید. قشون سرخ  9 سال و پنجاه روز را  در افغانستان سپری کردند. این مدت در تأریخ کشور جایگاه پرتنش و سرنوشت سازی را حفظ کرده است. خروج نیروهای شوروی افغانستان را به جنگ فراموش شدۀ کشانید و ما یکبار دیگر شاهد جنگ داخلی در کشور بودیم. پس، ازین دوران سرنوشت ساز در تأریخ معاصر کشور چه میتوان نتیجه گیری کرد؟

 

بیشترین جنگها در افغانستان از نبود آگاهی از پیامدهای این جنگها در میان مردم کشور بوده است. به باور تحلیلگران، افغانها بیشترین قربانیان را در جنگهای سرد و جنگهای داخلی و منطقه یی داده اند. مردم افغانستان باید بدانند که جنگ سرد و پیامد های آن هنوز هم در میان ما حضور دارد. تشنج فکری که سبب منازعات زیاد در کشور میگردد ناشی از جنگ سرد بوده است. حال که هردو ابر قدرت دوران جنگ سرد عملکرد خویشرا در افغانستان نقد می نمایند، برماست تا ازین درس های بزرگ که به قیمت جان ملیونها انسان کشور ما تمام گردیده است بیاموزیم و نگذاریم دیگر قربانی منابع و منافع دیگردان گردیم.

 

 





December 27th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی